آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
پنجاه و دو سال است که روز هفتم فرودین ماه برابر با 27 ماه مارس، به عنوان روز جهانی تئاتر در سراسر جهان جشن گرفته می شود و پیام سالانه این روز هر سال توسط یکی از صاحب نظران و هنرمندان عرصه تئاتر ارائه می شود. امسال نیز داریو فو، هجو پرداز شهیر ایتالیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۷پیام این روز جهانی را خطاب به تئاتری های جهان ....
در سال 1962 میلادی برای نخستین بار انجمن جهانی تئاتر (آی.تی.آی) در هلسینکی فنلاند طرحی را برای بزرگداشت روز جهانی تئاتر ارائه داد. این طرح در نهمین کنگره انجمن جهانی تئاتر در شهر وین پایتخت اتریش با پیشنهاد "آروی کی وی ما"، رییس وقت ITT به صورت رسمی مورد پذیرش تمامی اعضای این انجمن جهانی قرار گرفت و به عنوان یک طرح سالیانه و جهانی به تصویب رسید.
از آن تاریخ تا به امروز، همه ساله در 27 مارس میلادی برابر با هفتم فروردین ماه هجری شمسی، مراکز ملی انجمن جهانی تئاتر (آی.تی.آی) که متشکل از بیش از یکصد عضو هستند، با برگزاری مراسم مختلفی، این روز را گرامی می دارند و متناسب با داشته های آیینی و نمایشی خود جشن هایی را برای معرفی و دعوت مخاطبان به دیدن نمایش های صحنه ای و میدانی برگزار می کنند.
انجمن جهانی تئاتر برای نخستین بار در سال 1948 میلادی از سوی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد(یونسکو) و با حضور تنی چند از فعالان، صاحبنظران و کارشناسان هنر نمایش جهان تاسیس شد و به عنوان یک موسسه غیردولتی فعال درزمینه هنرهای نمایشی به صورت مشورتی و انجام فعالیت های مشترک از طرف سازمان های مرتبط با ˈیونسکوˈ با هدف بسط و توسعه تئاتر به عنوان زبانی جهانی برای انتقال مفاهیم مشترک انسانی در جهان فعالیت خود را آغاز کرد.
مهمترین اهداف آی.تی.آی که در حقیقت سنگ بنای شکل گیری این تشکل جهانی بود بر مواردی چون »اعتلای مبادلات بین المللی دانش و عمل در حیطه هنرهای نمایشی«، «برانگیختن نیروی خلاقیت و همکاری بین دست اندرکاران تئاتر»، «آگاه سازی افکارعمومی از لزوم به حساب آوردن آفرینندگی هنری در قلمرو توسعه»، «تعمیق درک مشترک برای تحکیم صلح و دوستی در میان ملت ها» و «پیوستن به دفاع از اهداف یونسکو به عنوان یک سازمان جهانی» استوار بود.
برای تحقق این اهداف کلان و رسیدن جامعه جهانی به این خواست های انسان دوستانه هر ساله انجمن های ملی آی تی آی در سراسر جهان ضمن اعلام برنامه های خود به آی. تی.آی جهانی، برنامه های خاصی را برای معرفی هنر نمایش به عموم مخاطبان به عنوانحامیان و سرمایه های اصلی تئاتر هر کشور برگزار می کنند.
در همین راستا، هر ساله یکی از شخصیت های بزرگ تئاتر و یا افرادی که به واسطه نام بزرگشان در تمامی شاخه های فرهنگی و هنری تاثیرگذار هستند، متنی را به عنوان پیام روز جهانی تئاتر بر اساس پنداشت های هنری و انتظاراتی که آنها از هنر نمایش درسال پیش رو دارند را به رشته تحریر در می آورند و در اختیار ˈآی.تی.آیˈ قرار می دهند.
این مرکز نیز پیام سال تئاتری را به تمام مراکز عضو می فرستد و این پیام پیش از انجام هر برنامه ای برای حاضران قرائت می شود و در بیش از یکصد رسانه دیداری، شنیداری و مکتوب بین المللی منتشر می شود تا عموم علاقه مندان و فعالان این هنر، تلاشخود را برای تحقق آن شعار در نمایش های تولیدی خود به کار برند.
نخستین پیام روز جهانی تئاتر توسط ˈژان کوکتوˈ (Jaean Cocteau) نمایشنامه نویس و کارگردان شهیر فرانسوی در سال 1962 میلادی بیان شد و هرساله یکی از شخصیت های بزرگ هنر نمایش و یا صاحب نامان بین المللی عرصه فرهنگ وهنر پیام روزجهانی را منتشر می کنند.
پیام امسال را «برت بایلی» نمایشنامهنویس، طراح و کارگردان اهل آفریقای جنوبی منتشر کرده است. در پیام برت بایلی آمده است:
هر جایی که جامعه انسانی وجود دارد روحیه شور و شوق مهارناپذیری از اجرا آشکار میشود. زیر درختان در دهکدههای کوچک و روی سنهایی با تکنولوژی بالا در پایتختهای جوان جهان، در سالنهای مدارس و در مزارع و معابد، در محلههای فقیرنشین (زاغهها) در میادین شهری، مراکز اجتماعی و زیرزمینهایدرون شهری، مردم یکدیگر را برای برقراری رابطه صمیمانه در جهان پر از ریا و تزویر فرا میخوانند، جهانی که ما برای بیان پیچیدگی انسانی، تنوع و ضعف خودمان در برنامه زندگی، نفس کشیدن و سر دادن صدا، ایجاد میکنیم.
ما جمع میشویم تا گریه کنیم و به خاطر بیاوریم، بخندیم و فکر کنیم، بیاموزیم و تائید کنیم و تصور کنیم. جمع میشویم تا از مهارتهای فنی شگفت زده شویم و خدایان را مجسم کنیم. تا نفس جمعیمان را در ظرفیتمان برای زیبایی و همدردی و شگرفی به کار گیریم. برای جشن گرفتن سرمایههای فرهنگی مختلف مان و برای از بین بردن مرزهایی که در میان ما ایجاد شدهاند.
هر جایی که جامعه انسانی وجود دارد، روحیه شور و شوق مهارناپذیر از اجرا آشکار میشود. تولد جامعه، همین اجتماع است که نقابها و پرسشهای سنتهای مختلفمان را پوشش میدهد. همین اجتماع است که زبانها، ریتمها و حرکاتمان را بر دوش میکشد و یک فضا را در میانمان پاک و شفاف میکند.
و ما هنرمندانی هستیم که با این روحیه باستانی کار میکنیم، احساس میکنیم که ناچار هستیم آن را از میان قلبهایمان، ایدههایمان و بدنهایمان برای آشکار کردن حقایقمان در همه اسرار درخشندهشان، عبور دهیم.
اما در این دوره که میلیونها نفر در مبارزه برای زنده ماندن هستند، زیر فشار رژیمها و سرمایهداری غارتگر قرار دارند، احساس تضاد، تنگدستی و تنگنا میکنند، در خلوتمان توسط سرویسهای سرّی مورد تاخت و تاز قرار میگیریم و سخنانمان توسط دولتهای مداخلهگر سانسور میشوند، در جنگلها همه چیز در حال نابود شدن هستند، گونهها در حال ریشه کن شدن هستند و اقیانوسها پر از سم میشوند: ما مجبور هستیم که چه احساسی از خود بروز دهیم؟
در این دنیای پر از قدرتهای نابرابر، که نظمهای برتری جویانه مختلف سعی در معتقد کردن ما برای قبول این نکته دارند که یک ملت، یک نژاد، یک جنسیت، یک اولویت جنسی، یک دین، یک ایدئولوژی، یک چارچوب فرهنگی نسبت به بقیه برتر میباشد، آیا واقعا اصرار بر اینکه هنرها بایستی از سوی برنامههای اجتماعی از محدودیت خارج شوند، قابل دفاع کردن است؟
آیا ما که هنرمندان صحنه و سن در تئاتر هستیم، به تقاضاهای عقلانی بازار محدود میشویم، یا با جدیت برای کسب قدرتی هستیم که بتوانیم، یک فضا را در قلب ها و ذهن ها پاک کنیم، مردم را اطراف خود جمع کنیم، به آنها الهام بخشیم، آنها را مجذوب و آگاه سازیم و دنیایی از امید و همکاری با آغوش باز را ایجاد کنیم؟
محمد جواد آقایی میبدی سرپرست گروه تئاتر جوان در بین برخی از اعضای گروه خود گفت : به حواشی تئاتر اهمیتی نخواهیم داد . آنچه مهم است میزان رشد ماست ...
رشد ما در شهرمان ، رشد ما در استان و رشد ما در کشور ملاک اصلی ما خواهد بود . نباید نگاه کنیم چقدر در رابطه با دیگران یا حتی خود ما بد یا خوب می گویند . باید نگاه منطقی کنیم و میزان رشد ماهانه و سالانه خود را ببینیم . اگر این روش را ادامه دهیم سالهای از دست رفته را می توانیم جبران کنیم و اگر دوباره به حواشی برگردیم باز در جا خواهیم زد . متاسفانه برخی یا خودآگاه یا ناخودآگاه در گروه یا خارج از گروه سعی در ایجاد حواشی نادرست داشتند که حتی گاهی ذهن بنده را نیز درگیر خود کرده بود . اما از همین لحظه اعلام می کنم که بنده به هیچ عنوان درگیر این مسائل نخواهم شد و در صورت ملاحظه بدون هیچگونه چشم پوشی فقط اخراج اشخاص مربوطه از گروه و برخورد قاطع با افراد بیرون از گروه را خواهم داشت . بنده وقت خود را تلف نمی کنم تا برخی بچه های تازه به دوران رسیده به عیش و نوش خود بپردازند و سالیان سال زحمت دیگران را هدر دهند . یا در کنار ما تئاتر و فعالیت تئاتری مثبت با توجه به عرف شهرمان صورت می گیرد، یا تعطیل خواهد شد .
آقایی در ادامه افزود : البته اعتقاد من بر این است که حواشی گاهی باعث به خود آمدن و روشن شدن می شود و انسان دوست و دشمن خود را بهتر می شناسد ولی اگر انسان با تدبیری نباشی در حواشی و مسائل اطراف آن غرق می شوی و درگیری ذهنی تو باعث می شود تا از اصل حرکت غافل بمانی . تازه این بخش کوچکی از اثرات نامطلوب حواشی در کنار حسن های آن می باشد و اگر کنترل نشود دوستی ها و خوبی ها از میان می رود و تصمیمات عجولانه و کورکورانه باعث خیلی چیزها می شود که حتما خیلی ها تجربه کرده اند . در شرایطی که ما ظرفیت وجود حواشی مکمل را نداریم بهتر است که حواشی بسیار کمرنگ و بی ارزش بمانند و اصل حرکت را رقابت بین خود و دیگران باشد که رشد آن نیز بیشتر و کارساز تر است .
درپایان سرپرست گروه گفت لازم می دانم حرفهای بزرگان را برای اینکه به اصل حرکتمان توجه کنیم گوشزد و تکرار کنم :
بهتر است نیم کیلو باشی اما خودت باشی ...
- بد بختانه هم نوعان ما طوری ساخته شده اند که افرادی که در راههای صاف و کوبیده شده راه میروند ، پیوسته بر کسانیکه میکوشند راه جدیدی پیدا کنند سنگ می اندازند .
- بدترین پاداش یک استاد این است که شاگردانش تا ابد در حال شاگردی باقی بمانند .
- ارزش هنر را باید هنرشناس معین کند نه مردم توی کوچه ، به تعریف این و آن غره نشوید و خود را هنرمند نشناسید بگذارید مقام و شخصیت شما بی آنکه به دیگران تحمیل گردد ، شناخته شود .
- تجربه نشان داده است افرادی که دارای نبوغ هنری فوق العاده ای بوده اند در ریاضیات استعداد نداشته اند هیچکس نمی تواند در هر دو رشته ممتاز گردد .
- تنها وظیفه هنرپیشه این نیست که روی صحنه بازی کند بلکه باید با زندگی طبیعی وسیله ی انتقال افکار نویسنده به تماشاگر بشود . چه خوشبختند هنرپیشگانی که به جای ایفای نقش بازی کردن وظیفه ی فهماندن به مردم را انجام می دهند .
- در هنر به تعویق انداختن ، تنبلی ، هوسها ، اختناق ، بدخوئی ، نفهمیدن ، نقص و تکرار اشتباه و تمام اینها زیانبخش است باید از بین برود ، برای نیل به مقام منافع هنرپیشگی باید مانند کودکان که به بازی خود ایمان دارند به خویش مومن باشید تا به واقعیت هنر پی برده هنرمندی بزرگ گردید .
-هر کس مرتکب اشتباهی نشده اکتشافی هم نکرده است .
- از کینه توزی بپرهیز زیرا هنر نوعی رستگاریست ، ما را از خواستن یعنی درد و رنج و پستی آزادی می بخشد و تصاویر زندگانی را دلربائی می دهد .
و هزاران جمله زیبای دیگر که بزرگان با ایمان برزبان راندند و ما نیز باید تجربه کنیم و نکات تازه را ارائه دهیم .
در پی درخواست های مکرر بسیاری از دوستان مبنی بر محدود نمودن بخش نظرات سایت و حتی ارائه نکردن برخی از خبرها که از نظر این دوستان برای گروه و تئاتر میبد مخرب خواهد بود . سرپرست گروه در پاسخ به همه این دوستان گفت : ...
خواهش میکنم کمی منصفانه تر به مسائل تئاتر میبد نگاه کنید . چه این سایت باشد و چه این سایت نباشد تئاتر میبد دارای حواشی بسیار بی اساسی است که باعث تخریب بسیاری از افراد هنرمند در این شهرستان بوده است . حتی بیاناتی را در رابطه با پیشکسوتان تئاتر میبد گفته اند که قبلا با نبودن سایت فقط افکار هنرمندان را درگیر این مسائل می کردند تا اینکه خود شخص با افراد صحبت کند و سوء تفاهم ها را حل کند . دوستان اصلا حواشی برای ما هیچ ارزشی ندارد بلکه اصل هدف حرکت درست تئاتری و تولید متناسب با فرهنگ اصیل میبدی است که در آن کم و کاستی ها رفع گردد و به تئاتر مورد نیاز جامعه خود برسیم . اما این سایت با زیر ذره بین گذاشتن برخی مسائل که شاید حتی از نظر برخی بی ارزش باشد سعی دارد تا جلوی هر حرکت غیر هنری و خودخواهانه را بگیرد . چه بسا افرادی بوده اند که از پست و منصب و مقام خود در اداره جات برای منافع شخصی خود و تولیدات هنری استفاده کرده اند اما هنرمندان دیگر دم بر نیاوردند ولی اکنون اگر این کار را انجام دهند حداقلش این است که بنده در این سایت علنی خواهم کرد و اجازه نمی دهم کسی که حق را به تساوی بین هنرمندان تقسیم نمی کند به کار خود ادامه دهد . مگر اینکه دیگر هنرمندان هیچ اهمیتی برایشان نداشته باشد و در قبال دفاع بنده آنها خود را بیطرف بدانند که نتیجه عملشان را خود خواهند دید .
امکانات هنری موجود در میبد حق مسلم همه هنرمندان است . استفاده از سایت و دادن نظرات ارزنده حق مسلم همه هنرمندان است . اما این که برخی نظرات بی ارزش میدهند یا به مسخره میگیرند اصلا مهم نیست . اینها شخصیت هایی هستند که باید بدانیم در میبد وجود دارند و بنده به هیچ عنوان نمی خواهم به دروغ بگویم که شهر ما از لحاظ فرهنگی برترین شهر کشور است . بلکه می گویم فعالیت فرهنگی آنچنان در میبد ضعیف است که حتی برخی از جوانان میبدی ما نمی دانند تئاتر چیست و به چه دردشان می خورد . و باید هم وقتی که توسط برخی از هنرمندان به ظاهر هنرمند تحریک می شوند در سایت از چنین الفاظی استفاده نمایند .
باید به خانواده ها رجوع کرد باید ریشه ها را اساسا از داخل خانواده ها قوی کرد . باید فرهنگ سازی شود . باید شورای فرهنگ عمومی نگاه ویژه ای به این مسئله داشته باشد . باید از آمارهای بی اثر فعالیت های فرهنگی جلوگیری شود . باید مثل انسان واقعی در این عرصه گام برداشت . باید از بیلان کاری ها جلوگیری کرد و آمار اثر بخشی را ملاک ترفیع درجه مسئولین قرار داد . باید جلوگیری کرد از بالا بردن حقوق مفت بعضی از مسئولین که به خاطر بیلان کاری های بی ارزش بوده است . باید نگاه دیگری به این مسئله مهم داشت .
اما به تنهایی و فقط این سایت را محکوم به دوست داشتن سرگرمی و نفاق نکنید که اصلا این سایت با هدف دیگری شروع کرده است . چه بسا نظراتی بوده است که هم شما را روشن کرده و هم بنده را آماده حرکت بهتر ساخته است و چون حواشی این سایت روشنگر بسیاری از سوالات است، ما آن را محدود نخواهیم کرد . به نظر بنده سایت اگر قرار باشد فقط و فقط برای تئاتر هم باشد باید نگاه کند که چه اثری بر اطراف خود گذاشته است و در حد یک خبر نباشد . باید ارائه دهنده درد هنرمندان تئاتر باشد . نه اینکه به زبان و نظر، درد خود را بگویند ، نه . بلکه با حرف زدن های بیراهه نشان دهند که هنوز فکر پخته و آماده ای برای تولیدات خوب فرهنگی ندارند . چرا کاری نکرده ایم که اینها با نظرات ارزنده تری به این عرصه گام بگذارند . و چرا فقط نقد می کنیم که چه آدمهای بی فرهنگی هستند این فلان ها و ریشه اصلی این مسائل را پیگیری نمی کنیم .
در پایان چه بخواهید و چه نخواهید همه شما به نوبه خود درگیر یک مسئله فرهنگی بزرگ هستید که نتیجه بی اهمیتی به این مسئله بسیار بزرگ فرهنگی در آینده در زندگی فرزندان شما خواهد بود . باید بچه های ما آنچنان خوب تربیت شوند که درد دلشان را به خودمان بگویند نه با غریبه ها . حال چه خوب است که هنرمندان افکار خود را بی کم کاست در اختیار ما می گذارند تا ما بدانیم با چه نوع آدم ها و چه نوع شخصیت هایی روبه رو هستیم و چرا تئاتر میبد رشد می کند یا نمی کند و چه باید کرد که این مشکل حل شود و بدانید هیچ حرکتی در این سایت بی دلیل نخواهد بود همچنان حضور ما بر روی این کره خاکی دلیل بسیار محکمی دارد و همه امیدمان این است که اهداف مثبت ما در این مرز و بوم به نتیجه روشنی برسد . انشاالله به کمک شما هنرمندان شایسته ...
نمایشنامه «پلکان» که به قلم اکبر رادی در سال 1362 نوشته شده، یک تراژدی اجتماعی و واقعگراست که در پنج تابلوی به هم پیوسته تنظیم شده است.
این نمایشنامه درباره پروسه شکل گیری یک سرمایهدار از آغاز تا لحظه فروپاشی اوست. هادی مرزبان کارگردان توانا و شناخته شده عرصه تئاتر طی چندین سال گذشته تقریبا تمامی آثار رادی را به اجرا درآورده و این بار برای دومین بار نمایشنامه «پلکان» را که بار اول در سال 63 کار کرده بود، در تالار اصلی تئاترشهر به صحنه آورده است. در این نمایش که هرشب ساعت 18:30 اجرا می شود، دانیال حکیمی، ایرج راد، علی رامز، صدرالدین حجازی، خسرو احمدی، روحالله کمانی،مهدی عبادتی،امیر یل ارجمند،مژگان خالقی، علی خازنی، محمد اسدی، محمد علایی، علیرضا اسدی، پرستو دامغانی، باقر مرادی، اکبر داوودی، شبیر پرستار، مرتضی ریحانی، عباس شامحمدی و ... به ایفای نقش می پردازند.
شما سال 63 هم نمایشنامه «پلکان» اثر استاد رادی را روی صحنه بردید. چه دلیلی باعث شد که تصمیم بگیرید دوباره این نمایشنامه را اجرا کنید؟
به چند دلیل من این کار را دوباره دست گرفتم، یکی از دلایل این بود که نسل فعلی تئاتر ما کلا این تئاتر را آن زمان ندیده؛ یک نسل کلا عوض شده و دانشجویان و علاقه مندان به تئاتر فعلی آن زمان نبودند که ببینند و بعضا از من می خواستند که این نمایشنامه را دوباره اجرا کنم تا ببینند. دلیل دوم این بود که هر تئاتری به خصوص تئاتر اجتماعی درست بازتاب جامعه ای است که این تئاتر در آن دارد اجرا می شود و دلیل دیگر این بود که برخلاف بعضی دوستان که ظاهر آثار تئاتری را فقط نگاه می کنند و می گویند که آثار آقای رادی تاریخ مصرف دارد، من می خواستم بگویم که اینطور نیست و به عنوان نمونه این نمایش در آن زمان حرف خودش را داشت و الان هم این نمایش حرف خودش را دارد و انگار برای همین زمان نوشته شده، پس زمان و مکانی ندارد. تمام این دلایل باعث شد که من پلکان را مجدد کار کنم.
دقیقا این نکته ای که شما اشاره کردید برای مخاطب ملموس خواهد بود، اینکه این متن با فضای جامعه امروزی همخوانی دارد و نشان دهنده این است که با گذر زمان همواره تاریخ و آدم ها تکرار می شوند.
و در نتیجه این متن هم واقعا کهنه شدنی نیست. همان طور که همیشه ابلیس از خلقت انسان وجود داشته، «بلبل»ها(1) هم در اطراف ما و در جامعه بودند و هستند و فقط باید ببینیمشان که رادی اینجا خیلی زیرکانه ذره بین اش را روی این قشر گذاشته و به ما نشان می دهد.
این نگاه و توجه به مسائل اجتماعی از نقاط پررنگ در آثار استاد رادی هست که روی آن تاکید داشتند. آیا توجه به این دست از مسائل اجتماعی از دغدغه های شما بوده که باعث شده تصمیم بگیرید نمایشنامه های استاد رادی را اینطور مداوم و به طور کامل طی سالهای گذشته روی صحنه ببرید؟
از همان زمانی که جوان بودم و به قول معروف جویای نام، من هرگز تئاتر کار نمی کردم که فقط نمایشی را روی صحنه بیاورم و به گونه ای دیگر اشتیاق برای فقط به اجرا درآوردن و روی صحنه بردن نداشتم و اگر کاری را اجرا می کردم دردی داشتم، درد دلی داشتم و مساله داشتم و برای بیان آن مساله بود که تئاتر کار می کردم و بزرگترین دغدغه در طول کارم و تمام عمرم دو مساله بزرگ بوده، یکی بی عدالتی و دیگری فقر. با این دو مساله از زمان نوجوانی و جوانی آشنا هستم و خیلی خوب فقر و بی عدالتی را لمس کردم و می شناسم. در نتیجه در کارهای من اینها نمایان است و از اولین کارهایی که زمان دانشجویی ام هم می کردم اینها بوده. به هر حال من مترصد این بودم که مسیر خودم را در جایی پیدا کنم، یاری، کتابی، متونی را پیدا کنم تا بتوانم حرفم و دردم را به وسیله آن بیان کنم. بهترین محملی که پیدا کردم و در واقع شانسی که آوردم این بود که در یک شب سرد زمستانی در سال 1362 به وسیله دوستی با زنده یاد رادی آشنا شدم و همان ملاقات باعث شد که پی ریزی پلکان آغاز شد و از آن به بعد من وقتی هر کدام از آثار رادی را می خواندم حس می کردم خود من نوشتم این ها را و بهترین محمل شد برای بیان این مسائل فقر و بی عدالتی که در تمام آثار رادی هم هست و و موج می زند و من هم بالطبع جذب این کارها شدم.
البته آن نگاه واقع گرایانه استاد رادی هم از دیگر عواملی است که باعث می شود تماشاگر ارتباط بهتری با نمایش برقرار کند.
”وقتی از این طرف و آن طرف نمایشنامه به من می دهند و می خوانم می بینم من را ارضا نمی کند، شخصیت ها روی هوا هستند، مثل حباب اند و به راحتی می ترکند. رادی سطح سلیقه ام را بالا برده“
دقیقا.و عامل دیگر تاکید بر مساله هویت در نمایش ها است. برای خود شما این موضوع چقدر اهمیت دارد؟من همیشه چه زمانی که تدریس می کردم در دانشکده های مختلف و چه زمانی که با اعضای گروه های نمایشی ام کار می کنم، همیشه می گویم اول هویت خودمان را به عنوان یک ایرانی، به عنوان کسی که دارد درگوشه ای از مشرق زمین زندگی می کند، نباید از دست بدهیم و گم کنیم. متاسفانه گاهی اوقات می بینم برخی از جوانان تو گویی شناسنامه های شان را گم کرده اند، هویت هایشان را فراموش کرده اند و ما باید دنبال این هویت باشیم و همیشه حتی در آن طرف دنیا هم اگر کاری انجام می شود بدانیم که مُهر و شناسنامه ایرانی بودن و مشرق زمینی بودن در آن دیده شود. حالا از این طرف تئاتر هویت هم همینطور است، شما آدم های رادی را نگاه کنید، باری به هر جهت نیستند. کارهای رادی فرق اش با من و شما این است که آدم هایش هویت دارند و کسی بگوید که این آدم بد است یا خوب است، این آدم زشت است، این آدم زیباست. اگر شخصیتی در نمایشنامه هایش دارد که قاتل است، این قاتل شعر هم می گوید، یا اگر فلان آدم دزد است، ممکن است عاشق هم شود.پیشینه افراد برای مخاطب روشن می شود.بله، انسان اند و دارای هویت کامل هستند. خود من هم عاشق این نوع کاراکترها هستم. به همین دلیل وقتی از این طرف و آن طرف نمایشنامه به من می دهند و می خوانم می بینم من را ارضا نمی کند، شخصیت ها روی هوا هستند، مثل حباب اند و به راحتی می ترکند. رادی سطح سلیقه ام را بالا برده. به عنوان مثال اگر می خواهد مساله را در صفحه پنجم عنوان کند از صفحه اول زمینه اش را می چیند. حتی خود دیالوگ ها و متن کلی هم برای خودش هویت دارد.
اشاره به دیالوگ کردید. ادبیاتی که در متن های استاد رادی هست، خاص ایشان است و البته متفاوت. از این جهت که تاکید بر فرهنگ عامه دارند که در این نمایش هم دیده می شود و شاید این یکی از عواملی باشد که مساله زمان و طولانی بودن نمایش را کم رنگ می کند. در حال حاضر انتخاب متنی با چنین حجمی به دلیل سلیقه و حوصله بیشتر مخاطبان ریسک است که مبادا مخاطب خسته شود. شما به این ریسک هم فکر کردید؟
بله، این خیلی مشکل است که نمایشی با دو ساعت و نیم زمان به اجرا برود و تماشاگر تکان نخورد و خسته هم نشود. من همیشه به بچه ها می گویم که این کار یکی از موفقیت های ما است.
از دیگر آثار استاد رادی کدام یک در همین سبک تراژیک اجتماعی هستند که فقط متعلق به زمان خودشان نیستند و قابلیت این را دارند که دوباره اجرا شوند؟
با حساسیتی که من روی شخص رادی و قلم اش دارم، می توانم قاطع بگویم که تمام آثار رادی این ویژگی را دارند منهای یکی از کارهایش که آن را هم چند بار دورخیز کردم که کار کنم، ولی به نظرم یک مقدار دور است از زمان ما. اما شما نگاهی گذرا به این مجموعه آثار داشته باشید: «شب روی سنگفرش خیس»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «آمیز قلمدون»، « هاملت با سالاد فصل»، «آهسته با گل سرخ»، «پایین، گذر سقاخونه» و «ملودی شهربارانی»، کدام یک از اینها مال زمان ما نیست؟ تمام اش را می توان گفت که هست.
بعد از این کار، نمایش بعدی ای که پیش بینی کردید در چه فضایی است؟ آیا باز هم از آثار استاد رادی نمایشی را به صحنه می برید؟
تقریبا می توانم بگویم من تمام آثار بزرگ زنده یاد رادی را کار کردم. یک نمایشنامه مانده که اگر تمام شرایط مهیا باشد کار آینده من آن خواهد بود و اسم اش «از پشت شیشه ها» است.*(1) بلبل: لقب شخصیت اصلی نمایش پلکان است که با دزدی و دروغگویی و خوردن حق دیگران زندگی اش پیشرفت می کند و در نهایت هم به زوال می رسد.
سرپرست گروه تئاتر جوان میبد با به وجود آمدن برخی از اتفاقات در گروه و خارج از گروه اعلام نمود که ...
به زودی از برخی از اسرار که موقع فاش آن شده است ، پرده بر می دارم . این حرکت با در نظر گرفتن تمام جوانب کار می باشد و برای این است که هنرمندان اشتباه هنرمندان دیگر را تکرار نکنند . از 16سال پیش تاکنون اتفاقاتی افتاده است که خوب است همه بدانند و سرانجام هر کدام را بشنوند . بدانند که آنها که بد کردند در کجا هستند و آنها که خوب کردند در کجا !!! منظورم کار خوب و بد است !!! اینقدر منفی نگر نباشید !!!
از دورویی ها خواهیم گفت ... از خیانت ها ... از عدم صداقت ها ... از ریاست ارشاد ها ... از مسئولین انجمن ها ... از مدیرکل ها ... از دست نشانده ها و همه آن چیزهایی که خوب است دیگر تکرار نشود ... از این کثافت کاری هایی که گریبانگیر همه شده است و بعضی نشده ... و هر کس ادعای این را دارد که ما هم خسته شده ایم ... بهتر است شفاف باشد و هنرمندان آدم های هنرمند اطراف خود را بهتر بشناسند ... بهتر است بدانند در سال 1379 چه اتفاقی افتاد ... در سال 1385 و 1386 و در سال های اخیر تا روشن شوند و درست انتخاب کنند و خاطرات تلخ بنده را دوباره تکرار نکنند ... بهتر است که الان به سیم آخر بزنیم و همه روشن شوند و با وجدان راحت سر بر زمین بگذاریم . بهتر است بدانند که حق بیت المال گاهی آدمهایی را بالا آورده و گاهی پایین انداخته ...
این است که می گوییم خون به دل رهبر عزیزمان کرده ایم ... آتش به دل ولایت انداخته ایم ... چرا درک نمی کنیم که باید همه با هم کمک کنیم تا کشوری ولایت مدار و آماده باش برای خدمت داشته باشیم ؟! چرا نمی فهمیم پند و اندرزهایی که رهبر معظم انقلاب می گوید ؟!! بنده به گفته ولایتم عمل می کنم که ایشان فرمودند : هر کجا دیدید که ذره ای حق پایمال می شود ، مقابله و ایستادگی کنید تا مدیون خون شهیدان نباشید ... من فقط ذره ای از این ایستادگی هستم و می خواهم حتی پرده از اشتباهات خود و هر که دیدم بردارم. مگر اینکه ببینم دست برداشته اند از نامردی و ناجوانمردی ...
چه بسیارند که با زیر پا گذاشتن حق این مردم خود را به جاهایی رساندند که حقشان نیست . و چه بسیارند که به حق به جایگاه هایی رسیدند که خیلی بالاتر از اینها حقشان بود . پس درست بیندیشیم قصد من تخریب و ارضای هوس شخصی نیست . قصد جلوگیری از ادامه انواع فساد .... است و اول از خودم شروع می کنم . این که برخی از لطف دیگران سوء استفاده می کنند و در پشت پرده کارها می کنند . اینها سوال است ؟؟؟!!!! پس اندکی تأمل چون ما از خودمان ناراحتیم و به زودی کاری می کنیم که وجدان راحت تر داشته باشیم و کمتر ناراحت ...
اگر کسی جواب داشت بی کم وکاست بدون درج الفاظ نادرست انعکاس خواهیم داد . پس منتظر فاش اسرار باشید همه ...
از این پس در بخش خبر شاهد مصاحبه با پیشکسوتان عرصه تئاتر و سینما خواهید بود . استارت صفحه جنایات و مکافات را با علیرضا خمسه زده ایم. بازیگر دوست داشتنی سینما و تلویزیون که همان طور که فکرش را می کردیم با پاسخ های منحصربه فردی که فقط از عهده کسی چون خودش برمی آید، غافلگیرمان کرد. این شما و این یک سؤال و جواب جنایات و مکافاتی به سبک آقای خمسه.
اولین بار چه زمانی متوجه شدید به بازیگری علاقه دارید؟
۱۳ عدد شانس من است. اولین بار هم در ۱۳سالگی متوجه شدم به بازیگری علاقه دارم. یکسری کارها وجود دارد که وقتی انجام می دهی متوجه می شوی دغدغه ذهنی ات از بین رفته است. برای من هم بعد از بازی در اولین کارم این اتفاق افتاد. اگر بخواهم اصطلاح کوچه بازاری آن را بگویم، می گویم «کرم کشی»، در واقع با بازیگری کرم های ذهنی ام از بین رفت و این علاقه تا ۱۳ سال بعد که اولین بازی ام در فیلم «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی بود ادامه داشت. واقعیت این است که هر ۱۳ سال در زندگی من برابر با رسیدن به یک قله شهرت است. بعد از بازی در اولین کارم دقیقا ۱۳ سال بعد بود که موفق به دریافت اولین جایزه بین المللی تیونیانک از کره شمالی به دلیل بازی در فیلم «آپارتمان شماره ۱۳» شدم و درست ۱۳ سال بعد در ۵۲ سالگی برای بازی در فیلم «بیست» اولین جایزه فجر را دریافت کردم.
اولین بار وقتی خودتان را روی پرده سینما دیدید چه حسی داشتید؟
اولین احساس هر کسی از تماشای تصویر خودش انزجار است. هر آدمی وقتی خودش را روی پرده سینما می بیند، مطمئنا از تصویرش بدش می آید؛ به این دلیل که آن تصور ذهنی که از خودمان داریم با واقعیتی که هست یکی نیست اما به مرور با این فیزیک و هیکل، هیبت و صدا آشنا می شوی و می توانی خودت را از پشت سر تماشا کنی و با حالت های خوابیده، خزیده و نخزیده و پاشده و نپاشده ات ارتباط برقرار کنی. (می خندد) بنابراین طبیعی است که اولین واکنش خودم از تماشای بازی ام واکنش مثبتی نبود اما وقتی برای اولین بار روبه روی دوربین قرار گرفتم اضطراب و دلهره نداشتم؛ در واقع اضطراب ها را گذاشتم برای رودررویی با حضرت عزرائیل!
اولین دستمزدی که دریافت کردید چقدر بود و با آن چه کردید؟
یادم می آید در سال ۱۳۶۰ برای بازی در فیلم «مرگ یزدگرد» که اولین فیلم سینمایی ام بود ۹ هزار تومان دستمزد گرفتم. دقیقا نمی دانم با این پول چه کردم؛ فقط می دانم خانه و ویلا نخریدم.
فکر می کنید تا چند سالگی بازیگری را ادامه دهید؟
کار ما بازنشستگی ندارد اما از کارافتادگی دارد. من هم تا وقتی که بتوانم بازیگری را ادامه می دهم.
از بعد انسانی به نظر خودتان چطور آدمی هستید؟
من خودم را با عینک می بینم، بدون عینک تار می بینم.(می خندد) خودم نمی توانم از خصوصیات خودم بگویم. ترجیحم این است که مورد داوری قرار بگیرم. به نظرم این سؤالات را باید از یک زندانی پرسید، اگر دقت کنید همه زندانی ها می گویند من آدم خوبی بودم، مسئولان من را درک نکردند، من را به زندان انداختند. ما همه سعی می کنیم آدم های خوبی باشیم اما از بین ما جنایتکار و قاتل و کلاهبردار هم درمی آید.
شما چقدر درباره آدم ها قضاوت می کنید، با توجه به اینکه خودتان بازیگر هستید و خواه ناخواه مورد قضاوت قرار می گیرید؟
من می گویم همه آدم ها خوب هستند مگر خلاف آن ثابت شود.
حسادت خصیصه ای است که هر کسی ممکن است در وجودش داشته باشد. شما هیچ وقت به بازیگر یا کمدین خاصی حسادت کرده اید؟
نه هرگز حسود نبودم.
با توجه به اینکه هرچه می گذرد آدم ها پیچیده تر می شوند، خود شما هیچ وقت متوجه این پیچیدگی شده اید؟
من تقریبا همیشه در خودم پیچیده شده ام. آنقدر در خودم پیچیده ام که خودم را گم کرده ام. گاهی پیش می آید که حتی نمی دانم قاشق غذاخوری را کجا گذاشته ام.
مهم ترین خصیصه ای که در جامعه رنج تان می دهد؟
وقتی مثانه ات پر باشد و توالت عمومی پیدا نمی کنی. (می خندد)
آخرین دروغی که تا به حال گفته اید؟
در روز خواستگاری ام. خانواده همسرم هرچه از خصوصیات منفی می پرسیدند تکذیب می کردم. پدر عروس به من گفتند اینطور که شما از خودتان تعریف می کنید به نظر خیلی معصوم می آیید. یعنی شما هیچ اشکالی ندارید؟! گفتم چرا من یک مشکل بزرگ دارم آن هم دروغگویی من است (می خندد).
بزرگ ترین دروغ زندگی تان؟
اینکه به دروغ می گویم من آدم خوبی هستم.
اولین دروغ عمرتان؟
موقعی که به دنیا آمدم به جای اینکه گریه کنم، خندیدم.
به صورت عمومی بدجنسی هم دارید؟
بله. در مواجهه با مادرزن بدجنسی های خودم را دارم.
یعنی در دوران جوانی هم به شخص خاصی حسادت نکرده اید؟
من هیچ وقت جوان نبودم. من همیشه کودک بوده ام و هستم.
بهترین کسی که در بین اطرافیان خود می شناسید؟
حضرت آدم!
شما اصالتا کجایی هستید؟
تهرانی.
فکر می کنید خصوصیات تهرانی ها چیست؟
بگویم نمی توانید چاپ کنید (می خندد).
من ستاره نیستم هنوز نفهمیدید؟
شما در دوران شروع کارتان تبدیل شده بودید به یک ستاره. ستاره شدن با خود چه چیز به همراه دارد؟
من فکر می کنم لفظ ستاره حداقل در مورد خودم اشتباه است. البته در مورد دیگران هم همین طور. چون ما بازیگرانی هستیم که به ما نقشی محول می شود که بعضی از ما توانایی ایفای این نقش ها را به نحو مطلوب داریم و بعضی ها نه، بنابراین ما بازیگران خیلی خوب، بازیگران متوسط و همین طور بازیگران عالی داریم. بازیگران همه درصدد ایجاد باور هستند و طبیعی بازی کردن نقش ها، در نتیجه هر بازیگری که موفق می شود و موقعیت شهرت پیدا می کند دچار کذب غرور می شود و این یک اصل است و امر کلی ای نیست اما در مورد شخصیت افراد فرق می کند. در مشاغل دیگر هم این اتفاق وجود دارد. پزشکانی هستند که کارشان رونق دارد و به مرور ممکن است متکبر شوند. پزشکانی هم هستند که هرقدر معروف تر می شوند، مردانه تر رفتار می کنند. هرکس که قرار است معروف شود، متکبر و خودخواه شود، حتما صفت ستاره برای او زیاد است.
در بین ستاره های جوان تر کسی را دیده اید که دچار عارضه خودشیفتگی و غرور ستاره بودن شده باشد؟
ما حرفه مان بازیگری است و چون یکدیگر را دوست داریم متوجه این عارضه نمی شویم. این موضوع را شما خبرنگارها و مردم عادی بیشتر متوجه می شوید. چون ما در مواجهه با هم ارتباط های صمیمانه ای داریم که عاری از غرور، تکبر و خودپسندی است. به هر حال بین بچه های تئاتر و سینما یک رفاقتی وجود دارد که اجازه نمی دهد این خصوصیات خودش را بروز دهد.
آن دورانی که با اکبر عبدی شانه به شانه هم بازی می کردید، هیچ وقت بین تان رقابت پیش نیامد؟
اتفاقا اکبر عبدی از رفیق های خوب من است. سال ها با هم کار کردیم و این اتفاق خیلی خوب است که ۲ بازیگر سعی کنند کارشان بهتر شود اما اسم این موضوع را رقابت نمی گذارم بلکه می گویم همدلی و همکاری برای بهتر شدن کار است.
به نظر شما فضای جامعه ما را به سمت خوب بودن سوق می دهد یا بد بودن؟
فضای جامعه ما مثل آسمان کشور ماست، گاهی آفتابی است و گاهی ابری.
اگر می توانستید یکی از خصوصیات تان را پاک کنید کدام را پاک می کردید؟
علاقه مفرط به مادرزنم را (می خندد)
بعد از بازیگر شدن روند زندگی تان چه تغییری کرد؟
اینکه زیر ذره بین مردم بوده و همیشه مورد قضاوت باشی سخت است. شهرت باعث می شود برای مردم تماشایی باشی و همین مسئله باعث می شود تو نتوانی راحت رفتار کنی.
محمد جواد آقایی میبدی سرپرست گروه تئاتر جوان میبد در جلسه ای دوستانه در بین اعضای گروه خود و برخی میهمانان این جلسه گفت : ...
دفتر انجمن نمایش شهرستان میبد باید برای همه هنرمندان تئاتر باشد . دوستانی که بارها به اعتراض به بنده مراجعه کردید به اطلاع شما برسانم که بنده پیگیرم که طرح استقرار گروه ها به نتیجه برسد و به زودی بستر مناسب برای حضور همه گروه ها فراهم خواهد شد . مسئول انجمن نمایش که به نظر من تاکنون منطقی و درست برخورد کرده است خود بارها گفته که انجمن برای من نیست برای همه هنرمندان است و این حرف درست است . اما دوستان عزیز شما باید پیگیر باشید و شدیداً از حق خود دفاع کنید . این امکانات این تجهیزات و این خاک و زمین ارثیه پدری آقای حسینی و آقایی و بنده نیست که بتوانیم به هر کس بخواهیم بدهید و به هر کس نخواهیم ندهیم . این حق بیت المال است و این ها مال من ، شما و همه است . اگر جایی دیدید که منافع شخصی در آن است فقط لازم است به بنده اطلاع دهید تا با کمک شما و دیگر دوستان برخورد بسیار منطقی و درستی صورت گیرد . در چارچوب قانون بزرگترین مسندنشین را می توان به زیر آورد . البته اگر خلاف مقررات و قانون عمل شود . همه چیز را بر اساس قانون جلو ببرید و هیچگاه با تهمت و افترا سعی در تخریب دیگران نکنید . به حق قضاوت کنید و نگذارید سود جویان شما هنرمندان را به جان همدیگر بیندازند . شما کوته نظر نباشید تا از این نقطه ضعف بر علیه شما استفاده نکنند . البته باید سریعا بگویم که ریاست ارشاد و مسئول انجمن در انتخاب شورای صدور پروانه اشتباهاتی مرتکب شده که بنده از راه قانونی پیگیر خواهم شد و اصلاحاتی را خواستار خواهم شد . هر چند بدانید که اثر نخواهد داشت و فقط در جهت این است که بدانند ما می دانیم اطراف ما چه خبر است . پس نگران نباشید دوستان و به این حواشی بی ارزش نپردازید تا می توانید از امکانات دفتر انجمن و دیگر تجهیزات آن استفاده کنید که اینها برای شماست ... اگر استفاده نکنید از دستتان رفته است ... از قافله عقب نمانید دوستان ...!!!
محمد جواد آقایی میبدی در جمع گروه خود مواردی را آشکارا عنوان کرد و آینده تئاتر میبد را روشن دید ...
محمد جواد آقایی میبدی از اینکه باز حرف از درست کردن و حل کردن مشکلات تئاتر شهرستان میبد است گلایه کرد و گفت : اول باید مسئولین برای هنر ارزش قائل شوند ولی باید دانست که اصل هدف ما مردمند و ما نباید خود را فدای کسانی کنیم که ارزشی برای این هنر قائل نیستند . ما باید کوشا و فعال تر از گذشته برنامه ریزی کنیم و از حرکت رو به رشد خود دست برنداریم . جای تأسف دارد که برخی از ماها خود را گم کنیم و فکر کنیم دروغ ها و کذب های اطراف درست است . در حالی اینها مدعی برتری دروغینن و ما باید با صداقت بگوییم که برتریم نه به کذب و دروغ . ما باید کوشش کنیم که بنیاد محکم و قوی باشد نه ظاهر . ما باید ریشه را قوی کنیم نه برگ و گل . پس باید دید دقیقی به مسائل تئاتری شهرستان میبد داشته باشید و ریز به ریز حرکات را حلاجی کنید و مورد ارزیابی قرار دهید تا مبادا آینده هنر به دست فرصت طلبان نابود شود . حق همه دوستداران تئاتر است که از آینده تئاتر شهر خود دفاع کنند . و بدانید از ذره خاک مربوط به نمایش تا بزرگترین ابزار آن متعلق به شماست و هیچ کس نمی تواند در این روند تلاش و کوشش شما از شما دریغ کند . اما همین که شما سستی کنید و یا حرکتی نادرست انجام دهید که خلاف عرف یا قانون است همه حق دارند که شما را از حقتان محروم سازند . پس حق خود را از خود نگیرید . و نگذارید حق شما را کسی از شما بگیرد . دوستان من شما هنوز در اولین خم جاده ای تا ته جاده خیلی سختی باید کشید و باید رفت تا رسید ... پس بنازم به همتتان ... حرکت به پیش ای عاشقان واقعی ...
باید همان اندازه که به غذای جسم اهمیت می دهید به غذای روح نیز اهمیت بدهید !!!
به همین منظور مقاله ای تحت عنوان « مخاطب شناسی در تئاتر » را جهت مطالعه شما دوستان آماده کرده ایم . که بر اساس مطلب ذیل قابل تأمل است :
خلق «شگفتی»ها بر روی صحنه، یكی از مهمترین جذابیتهای تئاتر به شمار میرود. مخاطب، اغلب هنگامی كه روی صندلی در سالن تئاتر مینشیند، در انتظار كنار رفتن پرده و مكشوف شدن رازها و زیباییهای تازهای است تا هیجان عاطفی و حوزه اندیشه او را به حیطههایی فراتر از آنچه هست، ببرد.
باید تماشاچی بفهمد که غذای روح او می تواند تئاتر تولید شده توسط شما باشد و یا غذای مناسبی هست یا نه ؟!
به داستان کوتاه توجه نمایید :
غذای روح چیست ؟
فردی از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد خدا پذیرفت.
او را وارد اتاقی نمود که جمعی از مردم در اطراف یک دیگ بزرگ غذا نشسته بودند. همه گرسنه، ناامید و در عذاب بودند. هرکدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید ولی دسته ی قاشق ها بلندتر از بازوی آن ها بود، بطوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند! عذاب آن ها وحشتناک بود. آنگاه خداوند گفت: اکنون بهشت را به تو نشان می دهم. او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شد. دیگ غذا، جمعی از مردم، همان قاشقهای دسته بلند. ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت: نمی فهمم؟ چرا مردم در اینجا شادند در حالیکه در اتاق دیگر بدبخت هستند، باآنکه همه چیزشان یکسان است؟ خداوند تبسمی کرد و گفت: خیلی ساده است، در اینجا آن ها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنند. هر کس با قاشقش غذا در دهان دیگری می گذارد، چون ایمان دارد کسی هست در دهانش غذایی بگذارد.
غذای روح - آن لاندرز
برای مطالعه بیشتر به بخش مقالات تحت عنوان مخاطب شناس در تئاتر مراجعه نمایید .